ماه در مه به قلم محبوبه لطیفی
پارت بیست و نهم
زمان ارسال : ۱۰۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
سید با شنیدن این حرف میخندد:
- چه حرفهایی میزنی برادر؟ این ماشین نشد یکی دیگه، اگه کارت گیره با همین مینی بوس بیام تا کارت راه بیافته.
برادر احدی هم میخندد:
- در پایه بودن تو که شک ندارم سید جان، مشکل وسیله نقیله که همیشه داشتم؛ الان مهم اینه قبل از شروع عملیات جدید آمبولانسها برسن.
سید سری تکان میدهد:
- جای این حرفها بگو برای شام چی
زهرا
00عالی بود