پارت پنجاه و سوم

زمان ارسال : ۲۶۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه

فصل 21
یک هفته گذشته بود و هنوز ترکیه نرفته بودیم و من علت را نمی‌‌دانستم. در این مدت انقدر به حامد علاقمند شده بودم که حس می‌‌کردم قادر به ادامه‌‌ی زندگی بدون او نیستم. با اینکه دختر وابسته‌‌ای نبودم اما واقعاً اسیر محبت‌‌هایش شده بودم و دلم می‌‌خواست تمام و کمال مال او شوم!...
آن روز حامد خانه‌‌ی خاله سیما آمده بود تا مرا با خود دریاچه ببرد که گوشی‌‌اش زنگ خورد. با دیدن ن

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    عالی بود مرسی مرضیه جونم ❤️❤️

    ۷ ماه پیش
  • راضیه نعمتی | نویسنده رمان

    ممنونم زرناز جون 😍❤

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.