پارت نهم

زمان ارسال : ۷۹ روز پیش

مارتین کلافه و سردرگم در سکوت شب، از کوچه‌های شارلو عبور می‌کرد و هر لحظه نگران‌تر می‌شد. فراسوی باورهایش چیزی بود که اگر به آن فکر می‌کرد، مغزش از هم متلاشی می‌شد. ای کاش می‌دانست چیزی حتی وحشتناک‌تر قرار است اتفاق بیفتد. اتفاقی دهشتناک برای شارلویی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید