پارت پنجاه و یکم :


******
شکیب روی صندلی گهواره‌ی نشسته بود وآرام تکان میخورد، آرام وباوقار به نظر می رسید، انگار نه انگار که یک گروگان بود ودر چنگال یک گرگ زخمی اسیر بود.
_چه حسی داره؟
سرش را کمی به طرف حامی که روی مبل سفید رنگ نشسته بود، برگرداند. یک ویلای ساحلی که سال پیش با قیمت بالایی آن را خریداری کرده بود وتمام اسباب واثاثیه‌ش نو نوار بودند.
_چی؟ منظورت این ویلاست؟ پارسال از یه مرد

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۸ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۹۸ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    فرگل جونم چقدر شک وارد کردی تو این چند پارت 😯دلم برای حمید خیلی سوخت 🥺هوتن حق داشت به خواد انتقام بگیر ولی خیلی خوشحال شدم که نذاشت پروانه سم رو بخوره🙈😁😍شوهر خواهر این وسط چی میگیه🤦 ♀️

    ۴ ماه پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    شوهر عمه منظورته؟کار ما شک وارد کرده😂

    ۴ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    بله بله معلوم شک وارد کردنه🙃مرسی که ایپوزد رو توضیح دادی❤️💋ار از شوهر عمه و خود عمه متنفرم 😡🤦 ♀️

    ۴ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    و سوال اینجاست که اون موقع پروانه یادش بوده که می خواست درست به خود کشی بزن چی شد که از ذهنش این ماجرا رفته؟

    ۴ ماه پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    یه جورایی باباش کاری کرده یادش بره قرص خورده واینا

    ۴ ماه پیش
  • پرنیا

    00

    پروانه خوش قلب❤️🥺

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.