پارت دویست و سی و یکم

زمان ارسال : ۶۱ روز پیش

چند روز پیش یکی اومد آزمایشگاه.
نگاه مرد روی عکسی آشنا و تیتری آشناتر ماند‌. نیلو ادامه داد:
_ از مراجعین سابق همین آزمایشگاهه. اوووم، اینو نشون داد گفت فکر می‌کنه این دخترو بشناسه.
نامی متعجب رو به جلو خم شد. شهاب ولی حین ریختن قهوه دستش را بلند کرد و گفت:
_ عجله نکن. هنوز مونده.
نامی نفسی گرفت و به عقب تکیه زد. نیلو مکثی کرد و گفت:
_ چطور بگم، اولش فکر کردم چون سن و سال

162
54,675 تعداد بازدید
76 تعداد نظر
234 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید