پارت شصت و دوم

زمان ارسال : ۱۱۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

جعفر آقا به احتمال زیاد بدون اینکه خودش متوجه باشد، داشت خرده شیشه روی میز را نگاه می‌کرد؛ در واقع هر دو نگاه‌شان به خرده شیشه دوخته شده بود.

پرسید:

- ارغوان رو خیلی دوست داری نه؟

- خب معلومه.

- نه منطورم اینه که اونو به ط ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید