مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی
پارت هفتاد و هفتم :
معصومه دلش شکسته بود. آن روزی که معین و مصطفی باز هم با هم دعوا کرده بودند و مصطفی و زنش با قهر از خانهاش رفته بودند؛ دیگر هیچ امیدی به آشتی کردنشان نداشت. آنقدر معصومه از قهر میان این دو پسرش رنج میبُرد که هیچکس نمیتوانست بیتفاوت باشد و محمد باز هم میخواست که پادرمیانی کند! واقعا به خاطر مادرش... وگرنه که دیگر ابدا دخالت نمیکرد!
مینا ظرف میوه را از آن سوی کانتر به شوهرش سپرد
مطالعهی این پارت کمتر از ۱۸ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۲۹ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
آزاده دریکوندی | نویسنده رمان
غووددااااعااا 😆
۲ روز پیشآنیا
00نازنین دیگه چه مرگشه چی میخاداینجا🤬
۲ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
چه بگویم...انقدر زیادن این خواهرشوهرا🤐
۲ هفته پیشایلما
10من بجای معین طاقتم تموم شده😐😐خیلی چرته مصطفی 😒نچسب گنداخلاق😏
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
کاش میذاشتن بزنتش😂 خیلی منتظر بودم
۷ ماه پیشایلما
10مصطفی رو زنده میخام من😑نازنین عفریته دختری چش سفید اگه بدنت دست من دارم برات😕😂😂
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
آدرس بده بفرستمش بلکه فریال راحت بشه😂
۷ ماه پیشمنیر
00باز که این نازنین اومد سروقت فریال 😏
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
واقعا انصاف نیست😭فریال واسه گلشن خواهر شوهر بازی در نمیاره ولی خودش هنوز هیچی نشده یه خواهرشوهر داره😐
۸ ماه پیشنفس
00باز نازنین اومده اعصاب فریالو خط خطی کنه بره بگو اخه دختر مگه مرض داری میای پیش فریال ک چی 😩
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
قوم الظالمینن اینا😂
۸ ماه پیشمریم گلی
00خدا برادر مثل رضا (حامی)به همه بده ،خیلی ازش خوشم میاد ،از مصطفی و نازنین متنفرم ،که آدمهای خود خواهی هستن،حرف رو مصطفی زده ،تاوانشو فریال باید پس بده ،ممنونم نویسنده جان
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
رضا واقعا برادر خوبیه واسه معین😍
۸ ماه پیشپرنیا
00من میگم بازهم خواهم گفت ک فریال با معین موقت کات میکنه ،و خاله نازنین پررو اومده ی دعوای حسابی بابت این جدایی راه میندازه و تاماااام😢😢
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
اوه اوه جون من؟؟ خدا از دهنت بشنوه! کاش دعوا بشه من عاشق دعوام😂
۸ ماه پیشپرنیا
00دیروز نشدادامه نظراتو بذارم دمتگررررم رضا جان و معین که انقد خوب جلوش درومد بنظرم بابای معین خیلی منطقی تره تا مصطفی. مرتضی رو بنداز بجونش تا حالشو جا بیاره ،ولی
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
باباشون آدم خیلی خوبیه😍 الان معصومه باید رضا و مصطفی رو هم آشتی بده😂😂😂
۸ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 003️⃣ 4-نه اصلا تقصیر رضا نبود مصطفی با عصبانیت امده بود اصلا 5-اره و چقدر خوب کاشکی مصطفی کلهم نمی آمد رو مخ دوستش ندارم😁🙈6-خیلی مرد صبور و مهربونی معین کپی باباشه به نظرم 😍دوستش دارم درکل😍
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
خداروشکر اینا آشتی نکردن... معین آشتی میخواد چیکار؟ آشتی کنه باز حرفهای ناجور میزنه بهش😅
۸ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 003️⃣ 2-به نظرم تنها اشتباه اینکه فریال نگذاشت جریانه ازدواجش رو به عطا اینا بگه اگه گفته حداقل برای آشنایی همو میدیدن نامزدی میکردن بین اینا دعوا نمیشد🙃3-اصلا ماله به نظرم 😍
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
۲به نظر منم اشتباهش همونه💔 اونم از سر عاشقی بود... انقدر فریال رو دوست داشت که گفت باشه هرچی تو بگی😐 نمیدونم این دخترا چجوری شانس میارن حرفشون برو داره خواهر☘️🍀👭
۸ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 103️⃣ 1-هیچی اخلاقشم اصلا دوست ندارم خیلی عصبی و حسود همش حسرت معین میخوره که همه دوستش دارن خوب تو هم اخلاقت درست کن همه دوستت داشته باشند 😠رو مخ درکل🤦 ♀️
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
واقعا از این نظر که همه معین رو دوست دارن حسوده☹️ حتی بچه کوچولوها هم بهش علاقهای ندارن پیشش برن😒 خیییییلی خودشو میگیره... ایییش
۸ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 10خب خب اول ایوللل که معین جوابش رو داد کار خوبی کرد خیلی حرف میزد🙃😁رضا خیلی دوستش دارم که این همه پشت معینه😍پایان فصل دوم فکر کنم با دعوای نازنین و فریال باشه که با این عصبانیت امده🙃
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
پایان فصل دوم گیس و گیس کشی....😂😂😂 رضا خییییلی به معین وابستهاس😍
۸ ماه پیشستاره
۲۰ ساله 00۱چون اعتقاداون خانواده اینه ولی بامدل وطرزبیان مصطفی به شددت مخالفم۲درحدعاشقی۳برای زندگی آیندشون لازمه آخه۴نه بابامصطفی کلااین مدل اون نبودسریه چیزدیگه عصبی میشد۵نه۶معتقدومومن۷اتمام حجت ۸معینم سرمیرسه
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
متاسفانه طرز بیانش خیلی خیلی بده☹️ آخه کی دلش میاد به این معین گوگولی اینجوری بگه...🥲💔 ولش کن حسوده😒 ۸واااای معین سر برسه چی میشه یعنی؟🤔
۸ ماه پیشم
00۱، نه کلا آدم تیست ۲، شما خودت میگی برای آشنایی اگه از حدبگذرن مثل زن وشوهر رفتارکنن بعدش به هردلیلی ازدواج سرنگیره(مخالفت خانواده،یکیشون عاشق بشه اون یکی نخوادادامه بده و ..) شکست بدتری میخورن۳،بله
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
نظر خیلی کاملی دارم که در این مقال نمیگنجد😅 منتها اول اینکه حد و حدود برای هر شخصی با شخص دیگر متفاوته. حدوحدود در نظر فریال برای خودش اینه ولی چند باری توی رمان متوجه شدیم که
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
که فرهاد مدام بهش گفته بفهمم بهت نزدیک میشه واویلا🙈خبر نداره در اصل خواهر خودشه که نزدیک میشه😅یکی حد و حدودش در نظر خودش مثل فریاله یکی حتی فراتره یکی خیلی محدود تره
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
مثلا خود معین کاملا محدود بود که فریال باعث تغییرش شد. آسیبهای نرسیدن هم بسته به اون مقدار حد و حدودی که رعایت شده و نشده باز متغیره وگرنه که به طور کلی همه آسیب روحی میبینن
۸ ماه پیش
فاطمه ❤️
00اوه اوه خواهر شوهر وارد میشود 😁