پارت صد و بیست و سوم

زمان ارسال : ۶۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه

_نمی‌تونستم برم! نمی‌تونستم با...
به موقع دستش را مقابل دهانش فشرد.
_ششش! آروم باش! می‌ریم بیرون با هم حرف می‌زنیم. باشه؟
_تو می‌خواستی من...
دوباره مقابل دهانش را سد کرد. از وجود دوربین و شنود در اتاق اطمینان داشت.
_شرمنده‌ عزیزم. می‌ریم صحبت می‌کنیم. باشه؟
لیا که از لحن ملایم او امیدی تازه یافته بود، لبخند کمرنگی زد و بی‌کلام سرش را در جهت موافقت تکان داد.
_اول

111
34,242 تعداد بازدید
165 تعداد نظر
141 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مریم گلی

    00

    اینکه بعضی چیزها درگذشته چه خوب چه بد آینده رو نیز تحت تاثیر قرار میده ،دروغ نیست نمونه ش لیا چون توی گذشته آرسین بوده داره آیندشو هم تحت شعاع قرار میده ممنونم نویسنده جان

    ۲ ماه پیش
  • زهرا رحمانی | نویسنده رمان

    دقیقا همینطوره

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.