هدف سخت به قلم زهرا رحمانی
پارت صد و بیست و یکم
زمان ارسال : ۷۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه
انتقال تانیا به خودروی اورژانس را تماشا کرد و انتقال جنازهی مهران به نعشکش پلیس را! به قدری خسته بود که حس میکرد دیگر جانی در تن ندارد. لازم بود که گزارش حادثه رد کند.
با نیروهای مرز اندکی خوش و بش کرد و سرانجام خودش را از قیدها رها نمود.
دلش میخواست کل مسیر بازگشت را در سکوت و تنهایی سپری کند.
تمام فکرش پی پرواز فخار و سایرین بود. امیدوار بود که به سلامت بروند. فخار، لیا
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.