پارت صد و بیست و یکم

زمان ارسال : ۷۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه

انتقال تانیا به خودروی اورژانس را تماشا کرد و انتقال جنازه‌ی مهران به نعش‌کش پلیس را! به قدری خسته بود که حس می‌کرد دیگر جانی در تن ندارد. لازم بود که گزارش حادثه رد کند.
با نیروهای مرز اندکی خوش و بش کرد و سرانجام خودش را از قیدها رها نمود.
دلش می‌خواست کل مسیر بازگشت را در سکوت و تنهایی سپری کند.
تمام فکرش پی پرواز فخار و سایرین بود. امیدوار بود که به سلامت بروند. فخار، لیا

111
34,183 تعداد بازدید
164 تعداد نظر
141 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.