پارت هفتاد و پنجم

زمان ارسال : ۱۳۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 21 دقیقه

همه متوجه بودند که فریال دیگر اصلا آدم با حوصله‌ای به نظر نمی‌رسد. چند وقتی بود که دیگر توی جمع‌های خانوادگی یا شرکت نمی‌کرد و یا حرفی برای گفتن نداشت. دختر عموی لوسش مدت‌ها بود که با قهر از عمارت رفته بود... هر روز منتظر بود قمرالملوک خبری از او بگیرد؛ اما اصلا فایده نداشت... حالا به خواست عطا اینجا مهمان بود!
همه‌شان به دور میز غذا خوری جمع شده بودند. در سکوت و آرامش... ترمه داشت تما

1243
158,357 تعداد بازدید
6,541 تعداد نظر
123 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

آزاده دریکوندی : ۵ ماه پیش

❌توجه❌
بیست و چهار ساعت پس از رایگان شدن آخرین پارت مونالیزا، تمام پارت‌های این رمان دوباره به حالت وی‌آی‌پی بر می‌گردن.
با احترام
نویسنده‌ی رمان

آزاده دریکوندی : ۴ ماه پیش

🔴 مونالیزا رو چجوری سریع بخونم؟🤔
با خرید اشتراک! روی «درخواست عضویت» بزنید یک پیام خودکار حاوی شماره حساب و هزینه ی اشتراک براتون میاد. بعد از واریز، تاریخش رو در جواب همون پیام بنویسید و شما فورا و مستقیم عضو می شید... بعد می بینید که تمام پارت ها براتون به رنگ سبز درمیاد و بدون محدودیت می تونید رمان رو بخونید.
همچنین می تونید تاریخ واریزتون رو هم در کانال تلگرامی
Writers _online
✅ادیت ها و اطلاعیه های رمان هم در همین کانال☝️
بفرستید تا در پی وی کد عضویت دریافت کنید
❌خبر مهم و فوری❌
حالت سکه ای در تاریخ یکشنبه ۱۱ شهریور ماه برداشته و اشتراک رمان نیز افزایش خواهد یافت.
۲۴ ساعت پس از پایان پارت گذاری؛ رمان از حالت سکه ای خارج می شه و دلیلش توی کانال تلگرامی نوشته شده.
با احترام
نویسنده ی رمان

آزاده دریکوندی : ۲ ماه پیش

سلام نویسنده ی رمان هستم😅 وَ قراره آخرین اطلاعیه این رمان رو بخونید.
از بیست و پنجم دی ماه تا به امشب با رمان مونالیزا کنارتون بودم... با قصه ای که گاهی شما رو احساساتی کرد و گاهی خندوند و گاهی هم به شما نشون داد خصلت های ناپسند چقدر می تونن آزار دهنده باشن!
در کنار شما لحظات فوق العاده ای داشتم که به من نشون داد آنلاین نویسی با تمام سختی ها و استرس هایی که برای شخص نویسنده داره چقدر می تونه لذت بخش باشه.
از آدم هایی براتون گفتم که به وجودشون ایمان دارم حتی اگه توی سرم زندگی کنن و تمام تلاشم رو کردم تا شما هم مثل خودم با قلبتون احساسشون کنید و از پس کلمات و جملاتی که نوشتم اون ها رو ببینید.
اومدم بهتون بگم این نهایت تلاش من برای روایت این قصه در تمام این ۱۲۳ پارت بود که با عشق فراوان تایپ کردم.
تشکر ویژه دارم از دوستانی که برای حضورشون در اینجا ارزش قائل بودن و با کامنت هاشون اعلامش کردن.
بسیار بسیار ممنونم که با حمایت های شما وجود «مونالیزا» در چارت برترین ها ثابت بود... چه در رمان های برتر هفته، ماه و سال و چه در پر بحث ترین ها!
و تشکر می کنم از دوستانی که به قلم و تعهد کاری بنده در رابطه با پارت گذاری به موقع اعتماد کردن و اشتراک رمان رو خریداری کردن.
و همچنین تشکر می کنم از دوستانی که عقیده داشتن سکه هایی که می گیرن بنده رو ثروتمند نمی کنه و به عشق رمان با سختی های سکه گرفتن کنار اومدن و همراهم بودند .
و همچنین تشکر می کنم از دوستانی که رمان رو بدون سکه و رایگان خوندن؛ اما خودشون رو مسئول دونستن کامنت هایی جهت حمایت از رمان بذارن.
خداحافظ خانواده ی مظفری
خداحافظ خانواده ی رفیعی
و خداحافظ خانواده ی امینی
💚💚💚
رمان جدید بنده با نام «مهمیز های سیاه» در ژانر مافیایی و اکشن و با قصه ای کاملا متفاوت در حال پارت گذاری در بخش آنلاینه که همراهی شما رو با عشق می طلبه💚

امیدوارم از رمان لذت برده باشید و بدونید که دوستی ما پایداره💚

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • نیلوفرسامانی

    00

    قمرواقعا نباید بین نوه هاش فرق بذاره...! همین فرق گذاشتنه چه تاثرهایی که رو دخترا نذاشت...🥺

    ۳ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    متاسفانه اونقدری فرق می‌ذاره که اصلا دخترا رو نمی‌بینه انگار🥲💔

    ۳ ماه پیش
  • منیر

    00

    آفرین قمرالملوک، فرهاد واقعا حقش بود. و ممنون از نویسنده عزیز 💐

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    تا قمر زنده هست خیال همه باید از بابت فرهاد راحت باشه همیشه😎 خواهش می‌کنم عزیزم😍

    ۴ ماه پیش
  • ایلما

    00

    ۱صفر درصد🫢۲باید زودتر باعطا حرف می زد ۳نه اصلن🥲۴یکمم۵شک ندارم😂۶محترم وصبور۷خواهرشوهربازی۸نمیدونم😢

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    آره باید زودتر با عطا حرف می‌زد..🥺💔 البته فرقی هم نداشت عطا هروقت ماجرا رو می‌فهمید پا ره‌اش می‌کرد

    ۴ ماه پیش
  • ایلما

    00

    ترمه واقعا مثل کنه میمونه 😐🤭کنده نمیشه این دختر🥲

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    ان شاالله راهیش می‌کنیم بره🤲

    ۴ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 10

    خیلی خیلی پارت چسبید مرسی مبارکتون باشه آمینا جون و پرنیا جون ❤️ایشالله در مسابقه بعدی برنده بشم😁🙈آره واقعا صحنه دعوا تو فیلم های خیلی باحاله منم دوست دارم 😁

    ۴ ماه پیش
  • آمینا

    30

    مرسی😍 انشاالله دفهدبعدقسمت شما بشه🥰

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    امیدوارم برنده بشی😍💚 مسابقه بعدی سخته😎

    ۴ ماه پیش
  • پرنیا

    00

    مرسی عزیزم 😍😍😘😘

    ۴ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    3️⃣ 1-صد درصد واقعا حقش بود وکلی الان عروسیه چون ترمه کلی حرص خود هو هو 💃😍آزاده جونم طوری بیرونش کن دیگه برنگرده😈💃2-اصلا چون دیده بودم که چقدر فرهاد زحمت کشیده وحقشه من بابا عطا رو دارم برای حمایت

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    خداروشکر که یکی مثل بابا عطا رو داری😍😍 بابای منم خیلی حامیه🥰 امیدوارم از دست ترمه راحت بشیم واقعا 🤲

    ۴ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    خب خب حالا پارتی که فرهاد بره سرکار و مرتضی ببین رئیسش فرهاد شده باحال اگه مرتضی پرو میگه دیدی دستت و بنده کار کردم🤣😁هورااااا حرس بخور سکته کن ترمه همه راحت شن💃💃💃😁😁

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    خب واقعا هم بعید نیست مرتضی همچین حرفی بزنه😅👌🏻

    ۴ ماه پیش
  • ما

    10

    خیلی هنرمندی😍❤

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    قربونت😍😍💚

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    قربونت😍😍💚

    ۴ ماه پیش
  • مرضیه

    00

    مرسی از قمرالملوک کار خوبی کرد واقعا۱اره خیلی۲نه اصلا۳حتی ی درصدم حق نمیدم۴معلومه فرهاد

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    به نظر خودمم کار خوبی کرد😍 فرهاد واقعا زحمت کشیده بود

    ۴ ماه پیش
  • آمینا

    00

    نمیدونم اینجا صدق میکنه یا نه؟۲.نه فریال هم باباش براش مایه گذاشته مزون دارش کرده منم اندازه فریال خوشحال میشدم۳.هیچی چون به قول عطا ننه زنده است هرطور میخواد ارث میده والا۴.سحر😅وای عروسی فرهاد میرزا

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    آره واسه خانوم‌ها هم همینطوره.حالا خانواده مظفری توی این مورد دارن احساسی برخورد می‌کنن چون به هرحال بابای ترمه برای قمر و عطا خیلی عزیز بوده

    ۴ ماه پیش
  • آمینا

    00

    ۱.آره.یعنی مهربون نامحسوس به عطا فقط میخوره.دیده چقدر پسرش زحمت کشیده.بعدشم اگه تمام دارایی مال ننه قمر باشه اصلا پسرش چون زودتر مرده ارث نمی بره.قانون میگه اگه فرزندی زودتر از پدر بمیره ارث نمی بره..

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    آره همین‌طوره👌🏻حالا من نمی‌دونم چه علت خاصی داره که من علم و سوادم بهش نمی‌رسه اما قانون بی رحمانه‌ای هستش

    ۴ ماه پیش
  • آمینا

    00

    مرسی عزیزم ولی خیلی بدی من تاکید کردم روی کار فرهاد باز تو گفتی نه میخواستم بنویسم ما اگه حدسم بزنیم تو گردن نمیگیری😅😅بازم مرسی.فرهادبیچاره.الهی دوقلو پسر بیاری دل یه طایفه خوش بشه😅نه یکیش دختر بشه

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    دیگه این کاریه که از دستم بر میاد😅 شما باید توی حدستون ثابت قدم باشید🙈

    ۴ ماه پیش
  • مهلا

    00

    🤩💜

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    خوشحالی هاااا😍

    ۴ ماه پیش
  • پرنیا

    00

    سوپرایز فرهادشایدقبول بچه و یا خرید خونه پدری گلشن باشع از مرتضی ولی خب پول نداره😁😑🤭

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    نه دیگه سوپرایزش واسه گلشن همین بود که مالک شده😂💚 خداحافظ نداری و بیچارگی😂

    ۴ ماه پیش
  • پرنیا

    00

    باکارعطاخیلی موافقم واقعافرهادنصف سهم عطاروهم بایدببره جای فریال هم بودم همین حرکتومیکردم وازین بین سحروگلشن خوشحالترینن،ترمه بنظرم بایدقبول کنه خدایی حقشه فرهاد👌

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    از عطا هم به عنوان پسرش سهمی داره😅 به نظر منم حقشه؛ اما ترمه هم دلایل زیادی داره واسه راضی نبودن! مثلا مهم ترینش اینکه با فرهاد ازدواج نکرده

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.