پارت پنجاه و دوم :

یک هفته ایی بود خانه پدری بودم .

محمود مثل قبل نبود .

مشکل اعصاب پیدا کرده بود .

دارو های اعصاب میخورد و یک جا را فقط نگاه میکرد.

روز اول احیا تا من را دید خواست سمتم حمله کند که مامان نگذاشت .

وضعیتم را که دید گفت ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.