پارت سی و سوم

زمان ارسال : ۹۴ روز پیش

تقلا کرد که از میان چشمان دو دو زنش آن موجود را ببیند، اما همان لحظه مشتی در دهانش فرود آمد و پشت بندش، صدای پوزخند آن موجود به گوشش رسید.
- وقتشه از غرورتون بگذرید... کار برنادتا دیگه تموم شد!
با درد بر روی زمین افتاد و آن موجود، با یک جهش از جایش خیز برداشت.
آب دهانش را به سختی فرو فرستاد و بی‌توجه به دردی که در مغزش رشد می‌کرد، سعی کرد اطرافش را ببیند.
همان لحظه که چشمش به

471
61,283 تعداد بازدید
1,980 تعداد نظر
60 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

ستاره لطفی : ۳ روز پیش

🥂اطلاعیه پارت شصتم زاچ🥂
سلام به دردونه های من😽 حالتون چطوره؟
این پارت بلند رو تقدیم نگاهتون میکنم. اگر کم و کاستی داره، یا چیزی خوشحال میشم بهم بگید. این روزا بهتون توضیح دادم، یه خرده به استراحت نیاز دارم و برای همین ممکنه یکم بی نظمی صورت گرفته باشه، اما بازم سعی میکنم پارت های بلندتری براتون قرار بدم.
به هرحال، خوشحال میشم با نظراتتون انرژی بهم بدید=) 🌺
پارت امشب تا دقایقی دیگه گذاشته میشه.

~~~
سورا قشنگ حافظشو از دست داده و حتی با دیدن دوستانش، اونا رو نشناخت...🙂
به نظر شما داخل قبیله و قصر برنادت قراره چه اتفاقاتی بیفته... حالا که دیگه روی زمین نیستن و به دنیای موجودات فرازمینی مهاجرت کردن، به نظر شما چه اتفاقاتی در راهه؟(:🧚

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • یگانه

    10

    بالاخره قسمت های هیجانیش شروع شد🥰

    ۳ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    بله بله... حالا مونده تا هیجانات اصلی🤩🥲⚡

    ۳ ماه پیش
  • شیطون بلا

    30

    سورا این وسط نقش بادمجونو داره😐😂 وقتی میاد بفهمه جنگه مثل این میمونه امتحان داشتی و تو خبر نداشتی و الان برگه امتحان جلوته😂😐

    ۳ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    سورا با هرماس قهر بود🤣🤣 بخاطر اینکه سرش داد زد... بیچاره از کجا خبر داشته باشه محافظ شکسته شده🤭

    ۳ ماه پیش
  • مریم گلی

    10

    نمیدونم با اینکه حصار امنیتی شکسته شد و اترس هم گیر افتاده و دچار مشکل شده ،برنادت ها میتونن از خودشون در مقابل فولگورها دفاع کنن ،ممنونم نویسنده جان

    ۳ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    نمی‌دونم... داخل جنگ ممکنه هر چیزی پیش بیاد، چه بسا که برنادت ها به خاطر یک مسئله قدرتشون ضعیف شده و عین قبل نمیتونن مقاومت کنند! ممنونم گلم✨

    ۳ ماه پیش
  • سیا سیا نرمه نرمه

    00

    هم سورا اومد اعتماد کنه یهو... به نظرم سورا ترجیح میده دروغ هرماس باور کنه تا هرچیزی ک وایلدر بش بگه از حقیقت :)

    ۳ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    هرماس توی یکی از دیالوگ‌هاش گفته که هیچ دروغی به سورا نگفته تا به حال🥺✨

    ۳ ماه پیش
  • سورا

    00

    سورا باید طرف هرماس باشه حتی به غلط🤣

    ۳ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    حتییی به غللللط😂😂😂

    ۳ ماه پیش
  • فاطمه

    00

    اوه اوه جنگ شروع شد... ووییی چه خفن 🫣🫡🗿

    ۳ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    بله بله😌 خودتان را آماده کنید و زره‌هایتان را بپوشید

    ۳ ماه پیش
  • Asal

    00

    باید ژانر هیجانی هم اضافه بشه!😂 این پارت هم خیلی خفن بود و بنظرم هرماس باید اول سراغ سورا میرفت چون اینطوری مطمعنا گیرش میندازن!

    ۳ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    اضافه میکنم حتما😂 حمله یک دفعه ای بود دیگه... کسی انتظار نداشت حفاظ شکسته بشه

    ۳ ماه پیش
  • S

    00

    خیلی عالی و هیجانیه جنگم ک شروع شدد اول باید میرفت سورارو میبرد جای امن اینجوری ک سورا رو میدزدن مرسی بابت رمان عالیت

    ۳ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    خبری از جنگ نداشت تا اینکه کلاغ چشم ذغالی براش خبر آورد... و خب انتظار نداشتن که فولگورها بتونن حفاظشون رو بشکنن و وارد بشن🥺 ممنونم عزیزم🌺

    ۳ ماه پیش
  • نیلوفر ابی

    00

    وای طفلی سورا امیدوارم گیر اونا نیوفته هرماس پنهانش کنه عالی بود

    ۳ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    سورا شاید پیش هرماس جاش امن‌تر باشه...🙂

    ۳ ماه پیش
  • فاطمه ❤️

    00

    مثه همیشه عالی🌷🌷🌷🌹🌹 چرا یه دفعه انقد خبیث شدی ستاره جون😅 هی من با خودم میگفتم همچی آرومه نگو آرامش قبل طوفانت بوده ولی ما آمادگی هر گونه چالش رو داریم باور کن😉

    ۳ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    بخدا من نمی‌خواستم خبیث باشم😂 انقد گفتین چرا همه چیز آروم و رویاییه، یک دفعه روح خبیثم خودش رو نشون داد😂

    ۳ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    زندگی با چالش‌هاش قشنگه فاطمه جان🙂

    ۳ ماه پیش
  • هاجر

    00

    واای واقعا عالیه😍 دستت طلا نویسنده جون👏😘

    ۳ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    ممنونم قشنگم🌷💫 خیلی خوشحال میشم با دیدن نظراتت✨

    ۳ ماه پیش
  • Alieh

    00

    اوه اوه چقدر بد شد برای برنادت ها امیدوارم زیاد خسارت ندن🙁🫠❤️

    ۳ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    جنگ همیشه خسارتی به همراه خواهد داشت🥺

    ۳ ماه پیش
  • ستایش

    00

    جالب و هیجان انگیز 🥰

    ۳ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    ممنونم ستایش جان🌺 خوشحالم که همراهی میکنی و نظر میذاری برام🙏

    ۳ ماه پیش
  • R

    10

    کی قراره بفهمیم چرا ضعیفن و چرا؟ حالا میچسبه خوندن😙😂💃

    ۳ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    به زودی...

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید