پارت نهم

زمان ارسال : ۹۰ روز پیش

از جایم بلند می‌شوم و مژگان را در آغوش می‌کشم. آرام آرام شروع به گریه می‌کند. موهایش را نوازش می‌کنم.


- عزیز دلم. می‌دونم دلت گرفته. حق داری به خدا.


نمی‌دانم چه بگویم که بار دلش سبک‌تر شود. اگر آن شب مادرش به موقع مژگان ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید