پارت ده

زمان ارسال : ۸۸ روز پیش

بار اولی که مادر مرا به خونه مژگان برد تا با هم درس بخوانیم؛ از دیدن چهره مادربزرگش حالم بد شد. پیر زنی رنجور که روی تخت دراز کشیده بود و حتی برای یک لیوان آب محتاج دیگران شده بود.


من درک درستی از موقعیت و حرف‌های پیش آمده بین بزرگتره ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید