پارت چهل و دوم :

با صدای لرزونم جوابش رو دادم:

-چون....چون ترسناکی! هیچی از تو نمی دونم، حتی نمی دونم قراره چه بلایی سرم بیاری و همین ندونستن داره دیونم می کنه.

-به وقتش همه چیز رو می فهمی!

قاطع و محکم گفت و می دونستم که دروغ نمی گه اما من تا ز ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.