پارت هفتم

زمان ارسال : ۱۶۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه

دور خودم چرخیدم و بی‌دلیل به شلوار راحتیم دست کشیدم که یهو مینا گفت:
- رو عسلیه!
بدون صبر تو اون فضای نیمه روشن دویدم سمت عسلی و خداروشکر که سوییچم و همونجا پیدا کردم و گرفتمش. همین که چرخیدم دوباره اون سایه‌ی سیاه از تو سالن رد شد؛ اما این‌بار فقط یه سایه نبود، درکمال وحشت موهای بلندی رو دیدم که واسه یه صدم ثانیه تو هوا پخش شد!
عبورش مثل باد صبح ملایم و گذرا بود. انگار فقط در ت

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مبین

    00

    من ک خیلی دوستش دارم اینقد که جذاب و هیجان انگیزه

    ۳ هفته پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    ممنون از حمایتتون🌹

    ۳ هفته پیش
  • آیرین

    00

    👏👏👏👏

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.