سایه ی من جلد سوم به قلم زهرا باقری
پارت هفتم
زمان ارسال : ۱۶۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
دور خودم چرخیدم و بیدلیل به شلوار راحتیم دست کشیدم که یهو مینا گفت:
- رو عسلیه!
بدون صبر تو اون فضای نیمه روشن دویدم سمت عسلی و خداروشکر که سوییچم و همونجا پیدا کردم و گرفتمش. همین که چرخیدم دوباره اون سایهی سیاه از تو سالن رد شد؛ اما اینبار فقط یه سایه نبود، درکمال وحشت موهای بلندی رو دیدم که واسه یه صدم ثانیه تو هوا پخش شد!
عبورش مثل باد صبح ملایم و گذرا بود. انگار فقط در ت
مبین
00من ک خیلی دوستش دارم اینقد که جذاب و هیجان انگیزه