عطر به قلم راضیه نعمتی
پارت هفتاد و نهم
زمان ارسال : ۸۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 9 دقیقه
سهند که متوجهی درهم بودن نگار شده بود توی آشپزخانه تنها او را پیدا کرد و آرام پرسید:
ـ نگار چیزی شده؟
نگار قرص آرامبخشی بر دهان انداخت و بیآنکه سر برگرداند سرش را به علامت منفی تکان داد. سهند نزدیکتر آمد. مقابل او ایستاد و پرسید:
ـ چرا داری میری خونهی بابات؟
لبخند تلخی بر لب نگار نقش بست و جواب داد:
ـ از اول باید اونجا میرفتم!
سهند با ملایمت
اطلاعیه ها :
عزیزان ♥️
روزهای زوج بین ساعت ۲۱:15 تا ۲۱:۳۰ یک پارت از پارت های رمان عطر رایگان می شه
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.