عطر به قلم راضیه نعمتی
پارت هفتاد و چهارم :
شاهرخ با لحنی ملایم گفت:
ـ نگار برات اتاق وی آی پی گرفتم. یه ساعت دیگه با مهرداد میری اونجا.
شهرزاد کنار گوش نگار با اشاره به مهرداد و لحنی شیطنتبار گفت:
ـ میبینی خدا چه شوهر با درک و شعوری نصیبت کرده؟ یه ماه کار و زندگیشو ول کرده اومده اینجا پیش تو بمونه!
نگار با مهربانی به مهرداد نگریست. مهرداد به او لبخند زد و دستش را با ملایمت فشرد. سهند که حوصلهاش از جو بیمارستا
اسرا
00اخه یکی به صبابگه توکه ازدواج کنی جدازندگی میکنی چطوربه بقیه داری🙏💞💋