زاچ به قلم ستاره لطفی
پارت بیست و نهم :
از روی شانهاش نگاهی به عقب انداخت و بازهم همان مرد را دید.
انبوهی استرس به جانش رخنه کرد و بیاختیار، نگاهش را سریعاََ از جفت چشمهای او دزدید. لب زد:
- ب... بله!
هرماس فاصلهی میانشان را کوتاهتر کرد و در کنار او، مقابل پنجره ایستاد.
با استایلی خاص، یک دستش را داخل جیب شلوار طوسیرنگش فرو برد و چند ثانیهی کوتاه، نگاهش را به تماشای دانههای در حال سقوط برف دوخت.
مطالعهی این پارت کمتر از ۱۰ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۱۳ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
ستاره لطفی | نویسنده رمان
🤭🤭 اترس سکوتش ترسناکه، وای به حال اینکه اذیتش کنی و با سکوت بهت خیره بشه...
۷ ماه پیشیگانه
00برف رو قشنگ توصیف کردی حس و حال برف گرفتتم شدید🤤
۷ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
به به🤩🤩🤩ممنونم
۷ ماه پیشS
00عالی❤️😍
۷ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
ممنونم🤩
۷ ماه پیشپرنیا
20گلوله خورده ب چ کسی هم😂😂گنده دماغ
۷ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
اترس گنده دماغ نیست بر حسب تایپش که ای ان تی جی هست، اینطور رفتار میکنه🥺🤩😂
۷ ماه پیشآیدا
10اگه اونجا بودم حتما از قیافه اترس عکس می گرفتم و از صحنه فیلم می گرفتم 😆🤣
۷ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
😂😂 قیافه پوکر شدهاش زیادی جالبه
۷ ماه پیشحدیث
10از اینجا میتونم قیافه اترس حین هو برف تو صورتش تصور کنم 🤓😂 بچه ها مو نگاه چقدر قشنگ شدن 🥲 همین که گفتم ساندرا رو غالب کنید به ساروئیس
۷ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
قیافش دقیقا همین بوده 😐🤐😑 قشنگ تر هم میشن تازه✨🥺
۷ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
ساروئیس بیچاره گیر این زنک خبیث بیفته؟😑
۷ ماه پیشگرگین
10نمیدونم چی بین وایلدر اترس گذشته ولی به نظرم فرند شیپ خوبی میشن اگه بعد یه دعوای حسابی دوست هم بشن:))واقعا جفتشون سیاه و سفید مطلق نیستند این داستان شرور سنگ دل و قهرمان بی باک نداره و این عالی و خاصه
۷ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
وایلدر شیطون و پر انرژی، اترس ساکت و سرد و تیره... شیپ خوبی میشن 🤣😶🌫️🗿
۷ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
ممنونم از نظر ارزشمندت✨💫
۷ ماه پیشمریم گلی
10چرا اترس میگه دروغ گفته ولی هرماس میگه دروغی گفته نشده ،مگه اترس از همه ی کارهای هرماس با خبر نیست ؟علت این همه سرد بودن اترس نسبت به همه چیه ؟ممنونم نویسنده جان
۷ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
اترس احتمالا بخاطر اینکه هرماس به سورا گفته طی یه حادثه حافظه ت رو از دست دادی اینطور میگه... هرماس منظورش از دروغ نگفتن به سورا، مکالمهی بینشون در این پارت بود ✨✨
۷ ماه پیشAa
10چه زیبا برف ومحیط اونجارو توصیف کردید انگار خودم اونجا هستم زیبا بود سپاس👏🌹⚘🌹
۷ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
بله واقعا جاهای اصلی نیاز به توضیح و توصیف دارن، چون بعدا یک جایی این توصیفات به کارمون میاد✨
۷ ماه پیشR
10زبانم قاصره از این همه زیبایی😙🦋
۷ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
زبانم قاصره از این همه لطف☺️✨🥺
۷ ماه پیشیه ادم
20خب خب جالب ترشد فکنم شاید پیشگو گفته بوده که اینا عاشق همن یا یه افسانه بوده شایدم سورا تو بچه***پیشه اینا بوده بعد نمیدونم میدوزدن یا عممم عمممم عممم حاجی مغزم نمیکشه در انتظار پارت بعد ماچ😘
۷ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
احتمال زیاد همه چیز بر میگرده به گذشته و یه فلش بک هایی به گذشته خواهیم داشت😘😘ممنونم که همراهی میکنید
۷ ماه پیش
فاطمه ❤️
20عالی بود عزیزم اصلا عاشق این پارت شدم😍😍یعنی کی می تونه باشه این موقع شب 🤔 دوست داشتم موقع برخورد برف با اترس اونجا بودم نمی دونم واسه چی دوست دارم حرصش بدم😁حرص خورش ملسه