تکه هایم برنمی گردند... به قلم آستاتیرا عزتیان
پارت چهل و یکم
زمان ارسال : ۱۶۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه
***
بدون اینکه پیام احسان را حتی نگاه کنم، سریع پیام متین را باز کردم:
- تو با تمام زنها فرق داری، گلهای پیراهنت هیچوقت پژمرده نمیشوند!
چنان شوری در دلم به راه افتاد که از هیجان سرم را در بالش فرو کردم و با صدایی خفه جیغ کشیدم.
مهم نیست چند سال داری، مهم نیست میان موهایت تارهای نقرهای روییده است، یک زن میتواند با وجود چین و شکنهای صورتش باز هم جوان شود، به شرط آنکه م