پارت صد و چهل

زمان ارسال : ۱۰۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه



دلم می‌خواست حمام کنم و زودتر بخوابم. داشتم از خستگی می‌مردم.

- مرسی، من شام خوردم، ساندویچ خوردم. آب هم ولرم باشه کافیه.

- پس برو حموم، اومدی، زخمت رو می‌بندم و راحت بخواب.

درست همان چیزی را که می‌خواستم به زبان آورده بود.

بلند شد.

- حموم تو حیاطه، ته حیاط دوتا دره، یکیش دست‌شوییه یکیش حموم. برات حوله و لباس تمیز می‌آرم.

- ببخ

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • م

    00

    ای خدا نابودت کنه ملوک،گفتم چطور هردفعه بین مرگ وزندگی مثل معجزه ورق برمیگرده هرچند حالا هم شنیدن حرفاش مثل معجزه بود

    ۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.