پارت صد و چهارم

زمان ارسال : ۱۴۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

**فصل پانزدهم**



وقتی از تاکسی پیاده شدیم، نگاهی به کوچه‌ی خلوت انداختم.


ایرج از جیبش دسته‌کلیدی درآورد و درِ سبزرنگ کوچکی را که مقابلش بودیم باز کرد. کنار رفت و اشاره کرد داخل بروم.


وارد یک حیاط ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.