قرار ما پشت شالیزار به قلم فرناز نخعی
پارت صد و چهارم
زمان ارسال : ۱۴۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
**فصل پانزدهم**
وقتی از تاکسی پیاده شدیم، نگاهی به کوچهی خلوت انداختم.
ایرج از جیبش دستهکلیدی درآورد و درِ سبزرنگ کوچکی را که مقابلش بودیم باز کرد. کنار رفت و اشاره کرد داخل بروم.
وارد یک حیاط ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما