زاچ به قلم ستاره لطفی
پارت بیست و هفتم
زمان ارسال : ۴۵ روز پیش
***
به زن مقابلش خیره ماند. یک زن میانسال و لاغراندام که لباسهای مخصوص خدمتکاری بر تن داشت.
با تعجب نگاهش را به لباسهای اشرافی دست او داد و به آرامی زمزمه کرد:
- اینا دیگه چیه؟!
خدمهی سبزهرو، مقداری سرش را به پ ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
یگانه
10به به خوشم اومد توصیفاتت بهتر شده عزیزم👌🏻🧡