پارت سی

زمان ارسال : ۱۷۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

جاوید چند لحظه‌ای را سکوت کرد و بعد صدای شبیه «هووم» از خودش در آورد و گفت: تو کوچه دیدمش... حالش خوب بود.

یک تیکه از سوسیسی که داشت خرد می‌کرد را داخل دهنش گذاشت و درحالی که یک تیکه هم به سمت رستا می‌گرفت زمزمه کرد: خیلی زود یه خونه گیر میار ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.