فاضلاب شیرین به قلم نسترن قره داغی
پارت سی
زمان ارسال : ۱۷۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
جاوید چند لحظهای را سکوت کرد و بعد صدای شبیه «هووم» از خودش در آورد و گفت: تو کوچه دیدمش... حالش خوب بود.
یک تیکه از سوسیسی که داشت خرد میکرد را داخل دهنش گذاشت و درحالی که یک تیکه هم به سمت رستا میگرفت زمزمه کرد: خیلی زود یه خونه گیر میار ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
آمینا
00جاوید بیچاره چقدرم واسه خودش قصه عشق بافته و همش بر باددرفته😶مرسی بابت پارت🥰