پارت چهل و ششم

زمان ارسال : ۸۰ روز پیش

نگار چند ثانیه خاموش ماند. بند بند وجودش از عشق او لبریز شده بود اما همچنان خود را دلخور نشان می‌‌داد تا تأخیر آن شب تکرار نشود!... به نرمی در آغوش او چرخ زد و با او چشم در چشم شد. با اینکه دلش به رفتن بود اما با لحنی آرام پرسید:

ـ یه نگاه به ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید