پایلوت به قلم سمیرا حسن زاده
پارت پنجاه و سوم :
پاسخش خنجری تیز و برندهای بود که قلبم را مستقیم نشانه گرفت و با شنیدن این نام قلبم به یکباره از تپش ایستاد و وجودم متلاشی و از هم گسیخت.
همان صدای معترض لحظات پیش، به آنی شروع به نعره کشیدن کرد و بارها جملهی « من گفتم الکی حرف حنا رو به خودت ربط نده» در گوشم منعکس شد.
هر سمتی را که نظر میانداختم، قسمتی از وجود متلاشی شدهام را میدیدم.
با زحمت به صندلی تکیه دادم و نگاهم