پایلوت به قلم سمیرا حسن زاده
پارت پنجاه و یکم :
ضربان قلبم تند شد. انتظار شنیدن چنین سوالی را نداشتم.
هاج و واج نگاهش کردم، پلک زدن فراموشم شد و اصلاً نمیدانستم چه واکنشی باید از خودم نشان بدهم.
حنا با این سوالات علناً کیش و ماتم کرده بود و برای باختنم حرکتی را زده بود که هیچ شطرنج بازی در چند حرکت نتوانسته بود حریفش را چنین مغلوب خودش کند.
ذهنم چنان مرا بیکس و تنها گذاشته بود که هرچقدر میاندیشیدم که چه بگویم و چه عکس