پارت چهل و نهم :

سری تکان داد و مشغول خوردن باقی غذایش شد.
تنها گذاشتن او را بی احترامی دانستم و منتظر ماندم تا غذایش را تمام کند. با خیالی آسوده به صندلی تکیه دادم و گوشی‌‌ام را از جیب شلوارم برداشتم و خودم را با آن سرگرم کردم.
کمی بعد غذایش که تمام شد با گوشه‌ی چشمم دیدم که متفکرانه نی نوشیدنی‌اش را درون دهانش گذاشت.
لحظاتی بعد همانکه خواست سرش را بچرخاند، تمام نگاهم را معطوف گوشی‌ام کردم.

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۲۷ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.