پایلوت به قلم سمیرا حسن زاده
پارت چهل و نهم :
سری تکان داد و مشغول خوردن باقی غذایش شد.
تنها گذاشتن او را بی احترامی دانستم و منتظر ماندم تا غذایش را تمام کند. با خیالی آسوده به صندلی تکیه دادم و گوشیام را از جیب شلوارم برداشتم و خودم را با آن سرگرم کردم.
کمی بعد غذایش که تمام شد با گوشهی چشمم دیدم که متفکرانه نی نوشیدنیاش را درون دهانش گذاشت.
لحظاتی بعد همانکه خواست سرش را بچرخاند، تمام نگاهم را معطوف گوشیام کردم.