پارت چهل و ششم

زمان ارسال : ۹۶ روز پیش

هنوز کلبه را کامل دور نزده بودم که صدای مکالمه‌اش را شنیدم.

- واقعا دستت درد نکنه، اگه تو رو نداشتم چکار می‌کردم من فاطی.

کمی بعد کنار در کلبه، در حالی که یک دستش در جیب شلوار مشکی اسپرتش بود و با دست دیگرش موبایلش را روی گوشش نگاه داشت ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید