شکار او به قلم حدیث افشارمهر
پارت چهل :
و نزدیکم شد یک لحظه استرس کل وجودم رو گرفت همین که توی دو قدمیم ایستاد و خواست بزور ببوسه پسش زدم و عقب رفتم همون لحظه از شانس خوبم صدای آژیر ماشین پلیس بلند شد.
البته اون موقع فکر می کردم که اگه برای بقیه شر بود، پیدا شدن پلیس از نا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
مونا
۲ ساله 00چرا پارت بعدی نمیادددددددد حدیث تر خدا بزار دیگه مردیم از فضولی