عطر به قلم راضیه نعمتی
پارت سی و هشتم
زمان ارسال : ۸۸ روز پیش
فصل 12
نگار به دیوار تکیه زده زانوانش را بغل گرفته بود و زبان به درد و دل با مادرش گشوده بود:
ـ مامان کاش این دو نفر نسبتی با هم نداشتن تا راحت میتونستم جوابشون رو بدم.
هما گونهی دخترش را با مهربانی بوسید و گفت:
ـ ق ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اسرا
00جان پدرشمااین حرفهابزنی نزنی درمغزنگارنمیره که 🙏💞