عشق باشکوه به قلم راضیه نعمتی
پارت چهل و یکم
زمان ارسال : ۲۷۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه
در همان لحظه سر و کلهی ملینا پیدا شد. اخم کرده معلوم بود از چیزی دلخور بود. پرسیدم:
ـ ملینا چیزی شده؟
خودش را روی صندلی بغلی من پرت کرد و دست به سینه به رو به رو نگریست:
ـ کلاس منو عوض کن!
کلافه پرسیدم:
ـ باز چی شده؟
ـ من نمیخوام تو کلاس استاد اسدی بشینم!
بیحوصله پرسیدم:
ـ مگه دوست نداشتی کلاستو عوض کنی؟ خب عوض کردی دیگه. حالا مشکل کجاست؟
ملینا با ن
Zarnaz
۲۰ ساله 20خیلی قشنگ بود مرسی راضیه جونم 😍😍