فاضلاب شیرین به قلم نسترن قره داغی
پارت بیست و هشتم
زمان ارسال : ۱۷۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
رستا عصبی موتورش را گوشه ای پارک کرد و باز هم لب جدول نشست تا سیگاری بکشد که جاوید سیگار را از گوشه ی لبش برداشت و غرید: بسته دیگه! بریم خونه، فردا ترتیبش رو میدیم.
- اون عوضی تو مشتم بود!
جاوید از صدای بلند رستا، اخمی کرد و با جدیت گف ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
حنانه
00فقط حرف اخر رستا😂