پارت صد و نود و هشتم

زمان ارسال : ۲۰۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه

خیالش تا حدود زیادی راحت شده بود. همین که آوا در پیام‌هایش با او بیشتر احساس راحتی می‌کرد و مثل چند روز اول در فرار نبود نشانه‌ی خوبی بود. به خودش نمره‌ی خوبی می‌داد؛ در این یک هفته‌ی پر دردسر و پر مشغله به جز حرف زدن و پیام دادن زحمتی نکشیده بود اما با همین هم توانسته بود دل او را رام کند. اما از این به بعد کارش سخت‌تر می‌شد. می‌دانست آوا این بار تمام تلاشش را می‌کند تا به احساسش تکیه

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سیتا

    10

    خوب بود صدار حسابی تنهاست همه رفتن دور دور

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    تنها بمونه یه کم بهش فشار بیاد شاید دست بجنبونه.😂😁

    ۷ ماه پیش
  • میرزایی

    10

    عالی وزیبا

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🥰🥰🥰

    ۷ ماه پیش
  • Zahra.s

    11

    اینجا حس کردم صدرا عاشق آوا نیست فقط دوسش داره شاید این دوست داشتن زیاد باشه ولی عشق نیست . نمیدونم شایدم اشتباه میکنم ولی مطمئنم در آینده احساس آوا و صدرا خیلی عمیق تر درگیر هم میشه عالی بود

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    صدرا خیلی عاقله. شاید همین زیادی عاقل بودن یه جاها جلوی دست و بال ادمو میگیره.

    ۷ ماه پیش
  • اسرا

    10

    وای همش بهونه ممدوبرای بداخلاقی پروین یادم میادمیخندم 🙏🤣💞

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    😁😂😂😂

    ۷ ماه پیش
  • یانا

    00

    درود صدرا میخواد زودتر به آوا برسه اما خانم اصغری یعنی همایون نسبت به امیرحسین در اولویت بود اشکال نداره امی حسین هم خدایی داره😔

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    امیرحسین طرفدار زیاد داشت بچه. ولی ناکام موند اینجا.

    ۷ ماه پیش
  • Aa

    00

    ممنون زیبا بود 👏🌹

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.