پارت صد و نود و پنجم

زمان ارسال : ۱۶۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

راستش از این که موضوع را برای ننه باز کردم پشیمان شده بودم. ننه با تمام خوب بودنش هنوز تفکرات سفت و سخت گذشته را داشت و گاهی محافظه‌کار می‌شد. هنوز هم به شدت نگران آبروی بچه‌هایش بود و ترس این را داشت که خداترسی از یادمان برود و جایی پایمان را کج بگذاریم. این محافظه‌کاری و نگرانی‌اش در مورد دختران و نوه‌های دخترش بیشتر هم خودش را نشان می‌داد.
می‌گفت چرا این‌قدر سریع به فکر کس دی

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سیتا

    00

    مثل همیشه عالی چه ننه زرنگی

    ۵ ماه پیش
  • ستاره

    ۲۰ ساله 40

    ای جان چه ننه تاجی تیزی داره 👏👏خوشم اومدحواسش به همه چی هست، دلم پارت باصدراخواست😃😃🤣😂

    ۵ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    دلم از دلبریای صدرا رو خواست😅🥰

    ۵ ماه پیش
  • Aa

    10

    چه زبلیه ننه باریکلا👏🌹

    ۵ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    دوسش دارم.😁

    ۵ ماه پیش
  • Zahra.s

    00

    اوه عجب کماندوهه این ننه

    ۵ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🥰🥰🥰

    ۵ ماه پیش
  • یانا

    20

    درود آفرین به آوا نمیخواد فعلاًباصدراوارد رابطه رسمی بشه.

    ۵ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.