پارت چهل و هشتم

زمان ارسال : ۱۱۰ روز پیش

هفته‌ی آخر تعطیلات فرا رسید، ارغوان دمغ و بی‌حال روی مبل ولو شده بود و گوشی را که آهنگ بازی از آن پخش می‌شد گوشه‌ای انداخته بود و با موهایی ژولیده و صورتی مچاله و سرخ شده بق کرده بود و با عصبانیت کنج هال را نگاه می‌کرد. آقا خشایار که داشت  دست و رویش ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید