پارت صد و چهارم

زمان ارسال : ۸۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

از شهر خارج شدند و مسیر بیراهه‌ای را در پیش گرفتند که ظاهرا مهران به خوبی می‌شناختش.
_باید بهم بگی تانیا! نشونم بدی که اون لعنتی رو کجا قایم کردی. می‌دونی که هیچکی خبر نداره تو این جهنمی. به زودی مثل مادر و اون پدرت به درک واصل می‌شی بدون این‌که برای کسی مهم باشه!
تن تانیا با شنیدن نام پدرش منقبض شد و مردمک‌های ترسانش در حدقه چرخید. مهران پوزخند زد.
_خبر نداشتی. نه؟ فکر می‌کر

111
33,699 تعداد بازدید
164 تعداد نظر
141 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.