هدف سخت به قلم زهرا رحمانی
پارت صد
زمان ارسال : ۹۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
آن روز صبح نیز خبرگزاریهای بیگانه، مسکوت بودند و تانیا با وجود کمخوابی شبانه و فکر و خیالهای متعدد، پس از صرف ناهار، راهی بوتیک شد.
ساعت پایانی از حضورش در بوتیک را میگذراند و خستگی بر وجودش مستولی گشته بود. دل توی دلش نبود که به خانه رفته، دوش آب گرمی گرفته و بخوابد. در حال مرتبکردنهای پایانی قفسهها بود که صدای جرینگ جرینگ ورودی، نگاهش را به سوی در کشاند. با دیدن مهران ک
مریم گلی
00چه این عاشق پیشه شده ،یا داره نقش بازی میکنه ،یا واقعا از تانیا خوشش اومده ،ممنونم نویسنده جان