پارت صد و شصت و هشتم

زمان ارسال : ۱۲۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

آخ که اگر پایم به تهران می‌رسید، می‌دانستم چطور تلافیِ این تحقیرها و توهین‌ها را سرش پیاده کنم.
سروقتِ چمدانم رفتم و آن را از روی زمین برداشتم. سپس از خانه بیرون زدم.
تمام مسیر آزادشهر تا تهران نه او حرفی زد و نه من کلامی بر لبم جاری شد. از طرفی چون شب قبل نخوابیده بودم، چشم‌هایم از غم خواب کم مانده بود از کاسه‌ب سرم بیرون بزند. بنابراین سرم را به پشتی صندلی تکیه زدم و پلک بستم بل

743
87,272 تعداد بازدید
276 تعداد نظر
290 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید