گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت صد و چهل و ششم
زمان ارسال : ۱۴۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
دیگر فاصلهای با من نداشت. شک نداشتم که صدای گرومپ گرومپِ قلبم را میشنود و هر آنی ممکن است رسوا شوم.
هنوز با سوءظن من را مینگریست. همانجا فاتحهی خودم را خواندم. این مرد زرنگتر از آن بود که من بتوانم از دستش بگریزم. از یک فیلم سیاه و سفیدِ دوربین و تابلوبازیهای من، حدسش به قاتل بودنِ من رفته بود. اگر کمی، فقط کمی بیشتر تحقیق میکرد، بیشک میفهمید پشت پردهی این جنایت چه کس
مم
00جالب شد