پارت صد و چهل و چهارم

زمان ارسال : ۱۴۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

برای او که آبرو حرف اول را می‌زد و مهر طلاق را تبلِ بی‌آبرویی می‌دانست، ازدواج دخترهایش سخت‌ترین قسمت زندگی‌اش بود.
آخر شب هم هرکسی به خانه‌ی خودش برگشت. امیرعلی اصلاً پیشنهاد نداد دقایقی را پیش هم تنها بگذرانیم. از همان ابتدا مثل یک بچه ننه به پدر و مادرش چسبیده بود. آخر شب هم حس کردم مادر امیرعلی می‌خواهد من را به خانه‌شان دعوت کند، اما امیرعلی با حرکت چشم و ابرو او را از این کا

749
88,630 تعداد بازدید
282 تعداد نظر
293 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید