ماه زخمی به قلم روژان کاردان
پارت سی و هشتم :
خودم نباید از اول میرفتم دنبال این پرونده. باید خیلی کارها رو نمیکردم.
سرپرستار در رو باز کرد و با داد گفت:
-واقعا انقدر برای آدمای این اتاق درکش سخته که اینجا بیمارستانه نه چاله میدون؟ برید بیرون، اصلا لازم نیست کسی پیشش بمونه.
بعد برگشت سمت من و با دیدنم اخمی کرد و به طرفم اومد:
-واقعا درکتون نمیکنم. مریضی که انقدر زخمش عمیقه پا میشه که این طوری زخمش خونریز
مطالعهی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۷۶ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
لیلی
01پندارشبیه همه چی هست جز خان😆
۶ ماه پیشفاطمه سلیمی
00واقعآ تااینجا عالی بود
۹ ماه پیشAa
00مرگ مادر بزرگ خیلی سخته😥خسته نباشید زیبا بود🌹
۹ ماه پیشروژان کاردان | نویسنده رمان
مرسی عزیزم❤️
۹ ماه پیشزهرا
00اخی🖤🥲 سادیسم داره این پسره امیر علی امیدوارم این دختره شیوا گورشو گم کنه شوم بدقدم کلا اون روستا با تمام اهالیش نحس بودن
۹ ماه پیشروژان کاردان | نویسنده رمان
🩵🙏🏻
۹ ماه پیش
ریحانه هاشمی نسب
00عالیههههه