ماه زخمی به قلم روژان کاردان
پارت سی و هشتم
زمان ارسال : ۱۴۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
خودم نباید از اول میرفتم دنبال این پرونده. باید خیلی کارها رو نمیکردم.
سرپرستار در رو باز کرد و با داد گفت:
-واقعا انقدر برای آدمای این اتاق درکش سخته که اینجا بیمارستانه نه چاله میدون؟ برید بیرون، اصلا لازم نیست کسی پیشش بمونه.
بعد برگشت سمت من و با دیدنم اخمی کرد و به طرفم اومد:
-واقعا درکتون نمیکنم. مریضی که انقدر زخمش عمیقه پا میشه که این طوری زخمش خونریز
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
لیلی
01پندارشبیه همه چی هست جز خان😆
۲ ماه پیشفاطمه سلیمی
00واقعآ تااینجا عالی بود
۴ ماه پیشAa
00مرگ مادر بزرگ خیلی سخته😥خسته نباشید زیبا بود🌹
۵ ماه پیشروژان کاردان | نویسنده رمان
مرسی عزیزم❤️
۵ ماه پیشزهرا
00اخی🖤🥲 سادیسم داره این پسره امیر علی امیدوارم این دختره شیوا گورشو گم کنه شوم بدقدم کلا اون روستا با تمام اهالیش نحس بودن
۵ ماه پیشروژان کاردان | نویسنده رمان
🩵🙏🏻
۵ ماه پیش
ریحانه هاشمی نسب
00عالیههههه