شدو به قلم ملیکا کمانی
پارت هشتم
زمان ارسال : ۲۰۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
***
- دِلماه؟
سریع دستش را روی گوشش گذاشت و از ته دل خندید:
- آروم مقداد... به خدا دیگه میشنوم!
دست خودش نبود! در این دو سال عادت کرده بود بلندبلند با او صحبت کند و حالا ترک این عادت سخت بود. پس دوباره شرمزده خندید و سمت ز ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما