پارت هشتم

زمان ارسال : ۱۱۵ روز پیش

***

- دِلماه؟

سریع دستش را روی گوشش گذاشت و از ته دل خندید:

- آروم مقداد... به خدا دیگه میشنوم!

دست خودش نبود! در این دو سال عادت کرده بود بلندبلند با او صحبت کند و حالا ترک این عادت سخت بود. پس دوباره شرمزده خندید و سمت ز ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید