پارت چهل و ششم

زمان ارسال : ۱۱۶ روز پیش

به هر روی هاله از شنیدن این حرف جا خورد. شانه بالا انداخت و ابرویی به بازی گرفت و گفت:

- من نمی‌دونم هزینه‌ش چقدر می‌شه.

جوان نویسنده با لبخندی که گواه بر این بود که همه‌چیز تحت کنترل اوست جواب داد:

- نمی‌دونید؟ یعنی بهتون نگفتن؟ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید