گلباش به قلم سمیه نوروزی
پارت هفتاد و پنجم :
هنوز زیر پتوهایی که پخش زمین بود، دراز نکشیده بودیم که صدای زوزهی گرگ بلند شد. تاته سمت نیهان رفت، دستش را پیش برد و تفنگ را از نیهان گرفت.
- تو راحت بخواب. من و شاهو مراقبیم.
- نه مامو شما بخوابین من بیدار میمونم.
- روز سختی رو گذروندی بهتره استراحت کنی.
- مامو؟!
در آن تاریکی شب صدای پُر بغض نیهان، حکایت از اشکهایی داشت که پیدا نبود.
- جانم.
- کجا، کجا د
مطالعهی این پارت کمتر از ۳ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۲۷ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.