پارت شصت و هفتم

زمان ارسال : ۱۱۷ روز پیش

با تقلا چانه ام را از دست مرد بیرون می کشم و برای رهایی از نورزننده چشمهایم را می بندم.


-سلام دوباره بر خانم هنرمند...یا بهتربگیم ماهک ناجی.


از لحن مشمئز کننده اش تمام روحم به عصیان در می آید.


زیر نور تند ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید